این چند روزه همش مهمون داشتیم...یه دراکولای دهه 90 کصــــــــٌافـــــــطم
بود
یعنی دیوونم کردا...
منم محکم هلش دادم سرش خورد کف زمین و شروع کرد به جیغ داد و گریه
بعدش منم رفتم تو فاز دوم نقشم که کسی شک نکنه!!،خیلی عاشقانه بغلش کردم و گفتم : آخی عزیزم.هی بهت میگم ندو،چرا گوش نمیکنی؟؟دیدی افتادی زمین؟؟؟!!! (مهمون حبیب خداست)
من : ^_^
دراکولا : :-(((( O_o
خلاصه بگم که انتقامتونو گرفتم
سنگدلم نیستم.یه ذره بی احساسم فـــــــــقــــــــــُط...
لایک:برو گمشو فـــــــــقــــــــــٌط بی احساس کصافط!!!!!!
آخرین ارسال های انجمن