رفتم درمانگاه آمپول بزنم، کسی توی اتاق تزریقات نبود، سه ساعت وایستادم
بالاخره یک پرستار آمد تو اتاق. زل زده به سرنگ توی دستم میگه آمپول داری؟
گفتم: پ ن پ آمدم این سرنگ را اهدا کنم به کسایی که ندارن بخرن
آخرین ارسال های انجمن
رفتم درمانگاه آمپول بزنم، کسی توی اتاق تزریقات نبود، سه ساعت وایستادم
بالاخره یک پرستار آمد تو اتاق. زل زده به سرنگ توی دستم میگه آمپول داری؟
گفتم: پ ن پ آمدم این سرنگ را اهدا کنم به کسایی که ندارن بخرن